ابروانش را نگاهی کن دلت را می برد
یوسفان را با نگاهی می فروشد میخرد
قامتش تا آسمان رفته به دور از هر چه ابر
با ستیغ ابروانش آسمان را میدرد
گر چه از افلاک پایش را گذارد روی خاک
صد سلیمان روی خود را روی پایش مینهد
حاتم طائی بود جیره خور درگاه او
دستهایش پیشکش در پای دین سر میدهد
گر رود خاری به پای کودکان تشنه لب
گویا تیری به چشمان خمارش میخلد
این عقاب تیزپرواز علی مرتضی است
بالهایش را قلم کردند با دل می پرد
نظرات شما عزیزان:
|